شعر ها و یادداشت های محسن با فکر

ساخت وبلاگ
تَشکه(نگاهی به «تشکه» سومین مجموعه داستان کوتاه گیلکی از هادی غلام دوست) محسن بافکر لیالستانی«تشکه» مجموعه داستان کوتاه گیلکی هادی غلام دوست، در طی روزهای اخیر از طرف نشر گیلکان از زیر چاپ درآمد تا در طی روزها و ماه‌های آینده به دست پی‌گیرندگان و دوستداران ادبیّات و نوشته های گیلکی برسد. این اثر، سوّمین مجموعه ی اینگونه آثار داستانی است که از این نویسنده ی بنام و مشهور گیلانی به بازار نشر کتاب عرضه شده است. پیش از این و در طی چند سال اخیر دو مجموعه داستان گیلکی دیگر نیز از همین نویسنده و با نام های «زرخال» و «دلور» با همّت انتشارات گیلکان و نشر فرهنگ ایلیا به چاپ و نشر رسیده و در میان خیل وسیع عاشقان اینگونه ادبیات جایگاه خاص خود را پیدا کرده بود.لازم به اشاره است که در زمینه ی ادبیات داستانی به زبان فارسی، آثار هادی غلام دوست از تعداد انگشتان دست و پا نیز فراتر رفته و به دهها عنوان رسیده است که در اینجا پرداختن به آن خارج از توجّه و بحث ماست.این کارنامه ی سنگین، علی القاعده برای کسانی که در طی سالیان اخیر و در نتیجه ی ظهور و رشد یک جنبش ادبی فعال، جهت احیاء زبان و ادبیات بومی، علاقمند به نوشتن شعر و داستان به زبان مادری شده اند باید توجّه برانگیز باشد. آنچه که بیشتر از همه، ظهور چنین جنبش هایی را در میان کوشندگان ادبی اقوام، موجب شده است، هشدار برخی از زبان شناسان است که در پی نابودی و محو بسیاری از خرده فرهنگ ها و زبان های محلّی در سراسر جهان، نابودی و فراموشی بقّیه ی آنها را _ در صورت بی توجّهی_ در آینده ای نز دیک خبر داده بودند شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 108 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 16:59

یادداشتی مختصر درباره ی مجموعه شعر،درمتن پرتحرک تاریخ،سروده محسن بافکرلیالستانی چاپ وانتشار،زمستان ۱۳۵۸وقتیکه باسپیده بیایی مازخم های کهنه ی کاری راازیادمی بریمکتاب شعر،درمتن پرتحرک تاریخ ،پیش روی من است.عنوان تامل برانگیزش ،حکایت ازلحن حماسی کتاب دارد،نمونه ای روشن ازحیات پرتپش یک دهه ازتاریخ معاصراست.بی اغراق بگویم ازخواندن این کتاب خسته نشدم.به عنوان نمونه،سطر،آن شب که آسمان ،هوس گریه کرده بود،ونیزدرسطر،تاابتدای رویش باغ صبح،درمنتهای شیفتگی رفتم ،تصویرزیبا وروشن ازآن سالهای پرجستجو نشان میدهد.درشعرهای این مجموعه ،تصاویروحتی افعال ،سرشارازحرکت وامیدهستند.شکست ،معنایی نداردودرواقع آنچه مهم است ،جریان زندگیست،:آه ای ستاره ی شب بیدارانخون تو خون ماست که می جوشدکه نمونه ای ازخون زندگی دردل مرگ است.ترکیب ستاره ی شب بیداران ضمن تاکیدبرحضورشب وسیاهی ،به اعتبارواژه های شب وستاره ،درعین حال ازطلوع وروشنایی نیز حرف میزند.بازهم به اعتبارستاره وبیداران ،یعنی به رغم شب چشمانی هستندکه نخفته اند.میگویندتضادنشانه حرکت است .دربسیاری ازتصاویروترکیبات این مجموعه،ماشاهدهمین دیالکتیک ووحدت ضدین هستیم که آن تصاویرراسرشاراززندگی میکند.خون به نوعی تداعی گرمرگ است وجوشش خون نیز به نوعی تداعی گرآن ،امااگریک معنای مرگ ،سکون باشد،جوشش دراینجاتداعی گرزندگیست .به عبارتی بیانگراستمرارکه مخالف تباهیست .بیهوده نیست که نام مجموعه درمتن پرتحرک تاریخ ،انتخاب شد.به خواننده نویدمیدهدکه اززندگی خواهندسرود،سرودازانسان ،انسان سازنده وکنشگر.درپایان بایدبه مصرعی ازغزل زیبای این مجموعه اشاره کنم که حیرت انگیزاست:فتح،دربیداری پیوسته ممکن می شودمصرعی که تاحدیک حکم تاریخی فرامیرودوازتجربه ای زیسته حکایت میکندوروبه سوی ک شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 16:59

فی چین دچین۱روزاول فی چین دچین امسال به خوبی برگزارشد.خوشبختانه ،تفاهم وتعامل ومدارا،که اولین ومهمترین شرط اجرای آن است ،برعکس بسیاری ازروزهای سال ،درروزهای اخیربه حدکافی بین زوجین وجودداشت.بانوی خانه به کمک زوربازوی مردخانه که حالا سراشیبی عمررادرهفتادسالگی طی میکندهمه ی موجودی های داخل یکی ازاتاق خوابهارا،به دایره ی هال وپذیرایی میریزد.کشوهای کمد،رختخواب وتختخواب وخوشخواب و.....خلاصه همه ی ریزددرشت وخردوریز راسریع وسالم ،توی هال جمع میکندوتنهاپنجره ی آنراهم به گوشه ای ازحیاط میبردتاآنراگردگیری کندوشتشو دهد.همه ی اینکارها تانیمی ازروزادامه پیدامیکندونهارهم که ازشب قبل تهیه شده بوددرکمال آرامش صرف میشود.می افتدکاربعدازظهرکه بعدازگردگیری اتاق،تمامی وسایل جمع شده ی درهال،بایدبه جای اولش انتقال یافته وهرکدامشان درسرجای خودبه ترتیب چیده شوند.اینکارهم درنهایت صلح وآرامش به پایان میرسدوباخستگی ناشی ازکارآنروز ،شب به خواب میروند.روزبعدشروع میکنندبه گردگیری وفی چین دچین اتاق بعدی .مردخانه درابتدای امر،به دستوربانو،چندقلم ازاشیای سنگین راموفق میشودکه به سلامتی جابه جا کرده وبه هال هدایت کند.موقع انتقال جاروبرقی ،سعی میکندازقدرت چرخ تعبیه شده ،درزیرآن بهره برده تابدون هزینه ی زوراضافی ،آنراجابه جاکندکه موقع عبوردادن ازآستانه ی در،یکی ازمهره هایش شکسته میشودوآه ازنهادبانودرمیآیدوسخت عصبانی میشود....چه کارکردی؟جاروبرقی راخراب کردی؟،،...خودت راناراحت نکن،فدای سرت ،تعمیرکاردرستش میکنه،پس وظیفه ی تعمیرکارها چیه ؟.....آخه مال مردم بود.بایداحتیاط میکردی .حالا من چکارکنم؟....مال مردم توی خونه ی من چکارمیکنه؟اگرمنظورت اینه که مال دخترت هست ،من تعمیرش میکنم یابرایش یکی دیگرمیخرم.....حیف شد.حیف ش شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 16:59